برآمدن قاجارها مردی زیرک و بی رحم (بنیانگذار سلسه قاجاریه)

علیرضا احمدی

در روز ۲۷ خردادماه ۱۱۲۱ شمسی، کودکی به دنیا آمد که نام وی را محمد گذاشتند که فصل جدیدی از تاریخ ایران را رقم زد و مؤسس سلسله‌ای شد که ۱۳۰ سال (۱۱۷۴¬تا ۱۳۰۴) در ایران فرمانروایی کردند. وی در ایل ترک‌تبار قاجاریه در ناحیه استرآباد (گرگان امروزی) زاده شد. قاجارها از هم‌پیمانان و وفاداران خاندان صفویه بودند و یک قرابت نژادی هم با سلاطین اولیه صفوی داشتند. پس از به قدرت رسیدن خاندان صفوی اندک‌اندک به استرآباد کوچانده شده بودند. دلیل این کار مرزبانی و دفاع از خاک ایران در برابر یورش‌ها و دستبردهای ازبکان و ترکمانان بوده است. کوخ‌های ایلیاتی تیره‌ها و قبایل قاجار در طول دره‌ی رود گرگان برپا شد. پس از مدتی به دودسته که یکی در علیای رود گرگان و دیگری در سفلای رود گرگان سکنی گزیدند و دو اصطلاح یوخاری باش و اُشاقه باش را که در زبان ترکی به معنی سمت بالا و سمت پایین است را برگزیدند، بعدها دسته‌ی یوخاری باش به دَوَلو (دَو به معنای شتر) و اشاقه باش به قویونلو (قویون به معنی گوسفند) که معرف زندگی ایلاتی و ساده آنان است معروف شدند....
دوشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۷
در روز ۲۷ خردادماه ۱۱۲۱ شمسی، کودکی به دنیا آمد که نام وی را محمد گذاشتند که فصل جدیدی از تاریخ ایران را رقم زد و مؤسس سلسله‌ای شد که ۱۳۰ سال (۱۱۷۴¬تا ۱۳۰۴) در ایران فرمانروایی کردند. وی در ایل ترک‌تبار قاجاریه در ناحیه استرآباد (گرگان امروزی) زاده شد. قاجارها از هم‌پیمانان و وفاداران خاندان صفویه بودند و یک قرابت نژادی هم با سلاطین اولیه صفوی داشتند. پس از به قدرت رسیدن خاندان صفوی اندک‌اندک به استرآباد کوچانده شده بودند. دلیل این کار مرزبانی و دفاع از خاک ایران در برابر یورش‌ها و دستبردهای ازبکان و ترکمانان بوده است. کوخ‌های ایلیاتی تیره‌ها و قبایل قاجار در طول دره‌ی رود گرگان برپا شد. پس از مدتی به دودسته که یکی در علیای رود گرگان و دیگری در سفلای رود گرگان سکنی گزیدند و دو اصطلاح یوخاری باش و اُشاقه باش را که در زبان ترکی به معنی سمت بالا و سمت پایین است را برگزیدند، بعدها دسته‌ی یوخاری باش به دَوَلو (دَو به معنای شتر) و اشاقه باش به قویونلو (قویون به معنی گوسفند) که معرف زندگی ایلاتی و ساده آنان است معروف شدند.آقا محمدخان فرزند مردی دلیر و جنگ‌جو بنام محمدحسن خان قاجار بود. محمدحسن خان برای جانشینی خاندان افشار و حکومت بر ایران مدتی را با آزاد خان افغان و کریم‌خان زند به زدوخورد پرداخت و در آخر با قبول شکست از کریم‌خان زند به گرگان گریخت و در آنجا به دلیل کینه و کدورتی که بین دو سران قاجار (یکی از سیاست‌های صفویه برای جلوگیری از قدرت گرفتن قاجارها ایجاد تفرقه بین دو خاندان دولو و قوانلو بود) بود. یکی از سران ایل یوخاری باش، خان قاجار را به قتل رساند و سرش را برای ابراز خدمتگزاری به نزد کریم‌خان فرستاد. پس از قتل محمدحسن خان پسران وی گریختند اما دختر وی به دست زندیان افتاد و کریم‌خان برای نشان دادن حسن نیت در برقراری آرامش در ایران با دختر وی ازدواج کرد. با بستگی سببی که پادشاه زند با خاندان محمدحسن خان برقرار نمود اقامت پسران خان در دربار خود را صمیمانه و با احترام پذیرفت، کریم‌خان بهتر آن دید که محمدخان را به دلیل هوش و ذکاوت و شجاعتی که داشت در پیش خود در شیراز نگه دارد. شاه زند به وی اجازه جلوس در تالار شورا را داده بود، کریم‌خان از هوش و ذکاوت وی لذت می‌برد و در برخی امور از وی مشورت می‌خواست و با کنایه نام وی را «پیران ویسه» اش (از قهرمانان شاهنامه است. او پسر ویسه سپه‌سالار افراسیاب است) می‌خواند. دلیل دیگر، شورشی بود که برادر وی جهانسوز شاه براثر سوءاستفاده از ملایمت کریم‌خان مرتکب گردید و دست به طغیان زد، مراقبت از آقا محمدخان را می‌توان اقدامی پیشگیرانه از جانب شاه زند دانست.
با فوت کریم‌خان زند که توانسته بود ده سال آرامش و امنیت را بر ایران برقرار سازد، هرج‌ومرجی در دستگاه زندیه به راه افتاد، کلیه‌ی امراء و حکام یاغی وعده‌ی زیادی از خان‌زادگان زند، وابستگان و سرداران سپاه وی به هم برآمدند. در این شلوغی‌ها محمدخان از شیراز گریخت و به خاندان خود در گرگان پیوست. آقا محمدخان در گرگان و مازندران افراد ایلات قاجاریه را متحد نمود و در طول مدت شش سالی که حکومت زند در شیراز و اصفهان در بحران جانشینی در جنگ و نفاق بودند وی توانست بر کلیه‌ی ایلات شمالی ایران دست یابد. وی در ادامه توانست از این هرج‌ومرج‌ها استفاده کند و تمام شهرهای شمالی و مرکزی را تا اصفهان تسخیر نماید.
ابراهیم‌خان کلانتر در دستگاه خاندان زندیه نفوذ بسیاری داشت، وی سرانجام توانست لطفعلی‌خان را به پادشاهی برساند و به‌پاس خدماتی که به شاه زند کرده بود از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و این حسن توجه، حسادت خان‌ها و امرای زند را برانگیخت و لطفعلی‌خان را نسبت به وی بدگمان کردند، حاج ابراهیم‌خان کلانتر که حکومت زندیه را ضعیف و سست و مایه‌ی انحطاط ایران می‌دید و نیز به جهت حفظ قدرت خود، به‌محض نزدیک شدن آقا محمدخان به شیراز، شهر را تسلیم آقا محمدخان کرد.
زدوخورد میان خاندان زند و خاندان قاجار چند سال طول کشید، سرانجام لطفعلی‌خان به کرمان پناه برده بود و مردم کرمان دلاورانه از وی محافظت کردند. آقا محمدخان با تمام سپاهش به کرمان تاخت و پس از چند ماه محاصره، لطفعلی‌خان که تاب مقاومت نداشت از کرمان گریخت و باخیانت عده‌ای در داخل شهر، سپاهیان آقا محمدخان وارد کرمان شدند. آنان به طرز ناجوانمردانه‌ای به قتل و عام و غارت مردم کرمان پرداختند. طولی نکشید که لطفعلی‌خان را که در بم پناه گرفته بود به خیانت گرفتار کردند و به نزد آقا محمدخان بردند. این‌گونه بود که در سال ۱۲۰۹ هجری قمری سلسله زند از میان رفت و خاندان قاجار به حکومت رسید.
آقا محمدخان قاجار پس از فتح جنوب ایران به سمت شمال غربی ایران به‌منظور تسخیر قفقاز و ایروان که در سیطره‌ی روس‌ها بود، حرکت کرد. وی ابتدا موفق به فتح تفلیس شد و توانست آن منطقه از دست روس‌ها باز پس گیرد. وی پس از نفوذ بر قفقازیه و ایران و مطیع شدن سران کشور دیگر مانعی در برابر خویش نمی‌دید، بدین‌سان درصدد شد که علناً خود را پادشاه ایران اعلان کند، وی پایتخت خود را در تهران بنا کرد شهری که قصبه‌ی کوچکی در نزدیکی شهرری بود و کشوری که تا آن زمان سرنوشتش به دست ایلات رقم می‌خورد، ازآن‌پس سرنوشت کشور به دست شهر تهران افتاد. آقا محمدخان سران سپاه و امرای ایلات خود و سرکردگان و اشراف و اعیان و پیشوایان روحانی را برای تاج‌گذاری به تهران فراخواند، پس‌ازآنکه همه سوگند خوردند تاج مروارید نشانی را که آماده کرده بود بر سر گذاشت و شمشیری که از سر قبر شاه اسماعیل صفوی آورده بود بر کمر بست و به این وسیله خود را جانشین صفویه و پیشوای مذهب شیعه قرارداد.
وی پس از تاج‌گذاری، تاج را بر زمین گذاشت و مجدد شمشیر به دست گرفت و به ادامه بازپس‌گیری مرزهای جغرافیایی ایران پرداخت. به این منظور تسخیر خراسان که تا آن زمان در دست شاهرخ میرزای افشار بود، رفت؛ زیرا کریم‌خان به‌پاس احترامی که برای نادر قائل بود سعی نکرد خراسان را تسخیر کند، کریم‌خان که سال‌ها در منصب فرمانده سپاه نادر، در رکاب او شمشیر زده بود، هم چنان خود را به نادر وفادار می‌دید. آقا محمدخان تسخیر خراسان را در دستور کار قرارداد و بدون زحمت زیاد مشهد را تسخیر نمود. آقا محمد‌خان چیزی جز احیای جغرافیای ایران‌زمین و گسترش امپراتوری خود در سر نداشت. او تصمیم گرفت که به ماوراءالنهر لشکر بکشد و باخان بخارا که پس از کشته شدن نادر مستقل شده بود جنگ کند و آن سرزمین را باز پس گیرد، اما خبر طغیان گرجی‌ها در گرجستان، بار دیگر وی را ناچار به راه گرجستان کشاند، این لشگر کشی منجر به قتل آقا محمدخان به دست دو تن از لشکریانش شد و توقف بازپس‌گیری مرزهای ایران را رقم زد. خیانت به آقا محمدخان و قتل وی خیانت به ایران نیز بود، زیرا وی درصدد احیای ایرانشهر و مرزهای ازدست‌رفته‌ی ایران بود. قتل آقا محمدخان در حقیقت ضایعه‌‌ی بزرگی ازلحاظ سیاست خارجی ایران در برابر روسیه بود، زیرا قدرت نظامی و قوت اراده‌ی آقا محمدخان به‌خوبی می‌توانست از تجاوز سپاه روسیه به قفقازیه جلوگیری کند و در این صورت شاید اوضاع‌واحوال سیاسی دنیا ممکن بود کمی به نفع ایران تغییر کند.
با ایجاد دولت مذهبی¬ ¬ـ ملی صفویه، پراکندگی حکومت در ایلات مختلف از بین رفت و ایران یکپارچه شد. این وضع تا حمله محمود افغان به اصفهان ادامه یافت، اما با سقوط اصفهان به دست افغان‌ها کشور به سبب طغیان‌ها و شورش‌های حکام دستخوش نابسامانی و موقتاً دچار تجزیه گردید، ظهور نادر و تلاش‌های وی برای احیای یکپارچگی کشور به ثمر نشست، اما با کشته شدندش بار دیگر آشفتگی و جنگ‌های داخلی در کشور بروز کرد، زندیه که قدرت خود را به جنوب محدود کرده بود باهمت کریم‌خان آرامشی چندساله بر سراسر ایران حاکم شد، کریم‌خان شعارش صلح بود و خود را «وکیل‌الرعایا» می‌خواند، این نخستین باری بود که امیری به‌حق از توده مردم و حق‌خواهی آنان سخن می‌گفت؛ اما دیری نپایید که مجدد طوفان شورش‌ها و هرج‌ومرج در ایران به پا خواست و این بار هم مردی وطن‌دوست به‌منظور جلوگیری از تجزیه ایران و احیای مرزهای ازدست‌رفته ایران بپا خواست تا خاطره‌ی شاه اسماعیل صفوی و نادرشاه افشار و کریم‌خان زند را در دل‌ها زنده کند. ظهور آقا محمدخان و قدرت وی چنان آوازه‌ای داشت که کاترین ملکه روسیه را در رویارویی با وی دچار مشکل کرده بود، درست است که وی با شمشیر و کشتار به قدرت رسید، اما این کاری نبود که تنها از جانب وی سرزده باشد، تمام مؤسسان ایران برای یکپارچه کردن و تشکیل حکومت مرکزی دست به چنین اقدامی زدند و در این امر ناگزیر بودند. همان کاری که شاه اسماعیل صفوی پایه‌گذار آن بود و ایران را از تجزیه و ملوک‌الطوایفی نجات داد و بعدها نادر چنین اقدامی کرد و سپس کریم‌خان و جتی بعدها رضاخان نیز چنین عملی را مرتکب شد، اما این را باید در نظر داشت که ایران کنونی اگر یکپارچه ماند و تجزیه نشد به همت و کوشش بلند همین مردان بزرگ ایران‌زمین بود، آقا محمدخان مردی کاردان و مدبر بود چنان‌که نه‌تنها به‌سرعت تمام ایران را گرفت بلکه سرزمینی را که پریشان و گرفتار ملوک‌الطوایف و راهزنان مسلح و گردن کشان بود، امن کرد.
مانند تمام سلاطین ایران به آقا محمدخان نیز نقدهایی می‌توان کرد، کشتار مردم کرمان و مردم گرجستان نمونه‌ای از این نقدها است، اما برای وی هدف وسیله را توجیه می‌کرد و هدف چیزی نبود جز تشکیل حکومتی یکپارچه و مرکزی و نیز بازپس‌گیری خاک ایران که در دوره‌ی فترت زندیه ازدست‌رفته بود. کشتار مردم گرجستان سبب آن شد که مردم آن ناحیه از ایران چشم پوشانده و به‌سوی روس‌ها بروند و از آن‌ها درخواست حمایت کنند، همین پیوند سبب شد که کاترین دوم با سپاه قدرتمندش باکو، دربند، بخش تالش را تسخیر کردند و تا دشت مغان پیش‌راندند، اما اقبال با آقا محمدخان یار بود که کاترین درگذشت و جانشینش الکساندر دستور عقب‌نشینی را به نیروهایش صادر کرد.
آقا محمدخان یکی از مؤسسان ایران بود که به‌مانند سایر مؤسسان حکومت‌های دوره‌های مختلف ایران هیچ‌گاه در کاخ و تخت جا خوش نکردند، شاه بودند اما در لباس‌های نظامی و سیمایی خاکی و زخمی همواره در جنگ‌ها شمشیر زدند تا بتوانند ایران را نجات دهند، شاهانی که نه برای قسمتی از ایران بلکه برای احیای مرزهای ایران بزرگ و یکپارچه کردن آن روزها و شب‌ها در میدان جنگ و درراه سازندگی ایران بودند. لباس شاهی و تاج کیانی فریبشان نداد. در تمام برهه‌های خطرناک ایران چندپاره را به هم پیوند زدند تا خورشید کماکان بر ایران‌زمین بتابد. منابع:
- محمدتقی لسان الملک سپهر، ناسخ التواریخ (جلد اول و دوم). به اهتمام: جمشید کیانفر. تهران: نشر اساطیر، ۱۳۷۷.
- اعتضاد السلطنه، اکسیر التواریخ. به اهتمام: جمشید کیانفر. تهران: نشر اساطیر، ۱۳۹۵.
- رضا قلی خان هدایت، تاریخ روضه الصفای ناصری (جلد نهم ـ بخش اول). به تصحیح جمشید کیانفر. تهران: چاپ اساطیر.
- علی‌اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار. تهران: نشر بهزاد، ۱۳۸۷.
- سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر. تهران: نشر اهورا، ۱۳۸۴.
- پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه. ترجمه: محمد رفیعی مهرآبادی. تهران: انتشارات عطایی، ۱۳۷۳.

منبع: مورخان
نظر شما